واقعیت را بگویم؟ هیچ نمی دانستم دارم چه می کنم. یک روز خواستم مادر باشم و بَنگ... چند هفته بعد جواب آزمایش مامان صدایم می کرد عجب روز خوبی بود آن روز . روزی که دستم را روی دلم گذاشتم و به کسی که هنوز هیچ چیز نبود سلام کردم . 9 ماه گذشت. 9 ماه بارداری خیلی بیشتر از 9 ماه معمولی یا 9 ماه تحصیلی طول می کشد. آنقدر کش می آید که کم کم یادت می رود زندگی غیر بارداری چه طوری ست. فکر می کنی از اول به همین شکل به دنیا آمدی. همین قدر عجیب، همین قدر سنگین، همراه با موجودی دیگر. موجودی که هر روز بزرگتر می شود و تکان هایش محسوس تر .روزهای آخر بود که کم کم حس کردم این بازی چند ماهه دارد جدی می شود و یک نفر قصد دارد در بزند و بیرون بیاید .يک نفر. یک...